معنی محوطه اسبدوانی

لغت نامه دهخدا

محوطه

محوطه. [م ُ ح َوْ وَ طَ] (ع ص) محوطه. رجوع به محوطه شود. || (اِ) ساحت. فضا. عرصه. گشادگی و فراخنا.

فرهنگ معین

محوطه

(مُ حَ وِّ طِ) [ع. محوطه] (اِ.) زمینی که دور آن را دیوار کشیده باشند.

فرهنگ فارسی هوشیار

محوطه

دیوار برکشیده، زمینی که دور آن دیوار کشیده باشند


محل اسبدوانی

پیگاه (گویش افغانی)


محوطه محصور

ور

فرهنگ عمید

محوطه

زمینی که دور آن دیوار کشیده باشند،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

محوطه

گردونه

مترادف و متضاد زبان فارسی

محوطه

حیطه، فضا، میدان، ساحت، حیاط، صحن، زمین‌نامحصور

فارسی به عربی

معادل ابجد

محوطه اسبدوانی

202

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری